سپیده مختاری
بانو "سپیده مختاری آبکنار"، شاعر گیلانی، زادهی سال ۱۳۵۹ خورشیدی، در بندرانزلی و اکنون ساکن بندرعباس است.
وی رابطهی جدیاش با شعر را از سال ۱۳۶۹ و در ارتباط با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رشت شروع شد.
از او کتابی با عنوان “مادر پرنده خواست” در سال ۱۳۸۹ منتشر شد که مجموعهای از غزلیاتش بود. وی که تا سال ۱۳۹۰ به نگارش شعر در اوزان منظم عروضی فعال بود پس از آن به شعر سپید روی آورد و اکنون رویکرد شعری او فارغ از وزن منظم عروض و در حیطهی شعر سپید است.
▪نمونهی شعر:
(۱)
...
آنجا که خدایان از معابدِ هم، بندگان را میدزدند
علمم من!
عددی هستم شمارندهی تنهایی.
پس سلام به "هیچ معظم"
سلام به شورندهی گمانها در کثافتِ اثبات.
سئوالی دارم؟
مقدار زیادی از من درون چمدان نگرانیست که به بهشت و جهنم نمیرود
میدانم آنطرف خبری نیست
پس چرا من دوست دارم خدا داشته باشم؟
به من بفهمان که تنهایی،
ولعِ داشتنِ یک خدای فرضیست در غمگینی مفرط.
بگو تنهایی، همان حقیقتیست
که میداند خدا بیمار غمگینیست که عذابِ اَلیمش
بهشت جاوانهایست که هرگز نمیتوانم در آن بمیرم
و در شکوه دهان تو بلعیده شوم ای هیچ....ای اشتهای ستوده
میبینی؟
در آن هنگام که خدا
شخصیتش را از جدار فریبندهی آسمان میآویزد
و خیزِ سجده جهان را بر میدارد
یاغیانه میعزمَم به برخاستن در تاریکِ تو،
پس تویی که عدالت اعدادی
بِائیست برای بوسیده شدن
که شاید من
تنها معادلهی عریان سیبِستان زنانم برای تو در این ملال
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
- مجله ادبی زاویه
www.shabihekhodam.blogfa.com
@sepidemokhtari1
وی رابطهی جدیاش با شعر را از سال ۱۳۶۹ و در ارتباط با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رشت شروع شد.
از او کتابی با عنوان “مادر پرنده خواست” در سال ۱۳۸۹ منتشر شد که مجموعهای از غزلیاتش بود. وی که تا سال ۱۳۹۰ به نگارش شعر در اوزان منظم عروضی فعال بود پس از آن به شعر سپید روی آورد و اکنون رویکرد شعری او فارغ از وزن منظم عروض و در حیطهی شعر سپید است.
▪نمونهی شعر:
(۱)
...
آنجا که خدایان از معابدِ هم، بندگان را میدزدند
علمم من!
عددی هستم شمارندهی تنهایی.
پس سلام به "هیچ معظم"
سلام به شورندهی گمانها در کثافتِ اثبات.
سئوالی دارم؟
مقدار زیادی از من درون چمدان نگرانیست که به بهشت و جهنم نمیرود
میدانم آنطرف خبری نیست
پس چرا من دوست دارم خدا داشته باشم؟
به من بفهمان که تنهایی،
ولعِ داشتنِ یک خدای فرضیست در غمگینی مفرط.
بگو تنهایی، همان حقیقتیست
که میداند خدا بیمار غمگینیست که عذابِ اَلیمش
بهشت جاوانهایست که هرگز نمیتوانم در آن بمیرم
و در شکوه دهان تو بلعیده شوم ای هیچ....ای اشتهای ستوده
میبینی؟
در آن هنگام که خدا
شخصیتش را از جدار فریبندهی آسمان میآویزد
و خیزِ سجده جهان را بر میدارد
یاغیانه میعزمَم به برخاستن در تاریکِ تو،
پس تویی که عدالت اعدادی
بِائیست برای بوسیده شدن
که شاید من
تنها معادلهی عریان سیبِستان زنانم برای تو در این ملال
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
- مجله ادبی زاویه
www.shabihekhodam.blogfa.com
@sepidemokhtari1
- ۱.۷k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط